کوچکتر که بودم گاهی توی قفسه کتاب های پدرم چشم میدواندم و اسم یا طرح هر کدام برایم جذاب بود را برمیداشتم، چند صفحهای ورق میزدم و حالا یا چیزی یاد میگرفتم یا نه، میگذاشتمش سرجایش. کمتر باری میشد آن دایره سرخ چشمم را ندُزدَد؛ اگرچه الف و لام اول «الحیاه» نشان از زبان عربیاش بود که مانع میشد برش دارم.
چند سال بعدش که کمی با متنهای عربی حدیثی آشنا شده بودم، رفتم سراغ «الحیاه» و دیدم آقای احمد آرام چه ترجمهی همهفهمی را از اثر استاد حکیمی به خواننده تحویل داده است.
استاد محمدرضا حکیمی از آنهایی بود که صفر تا صد کار را سختگیرانه پیگیری میکرد؛ از انتخاب آیه و روایت تا فصلبندی، حروفچینی و حتی آن دایره سرخ روی جلد؛ همانگونه که تفکیک قائل بود بین علوم وحیانی و آنهایی که ساخته ذهن بشرند.
از سال ۱۳۵۳ با برادرانش شروع کرد تا جهانبینی اسلامی را بیشتر با رویکرد اجتماعی از سطر سطر متون دینی استخراج کرده و ارائه نماید؛ مباحثی مانند مواسات، انفاق، تعاون اجتماعی و دیگر مباحثی که ارتباط مستقیمی با موضوع «فعالیت های جهادی» دارند.