سرمقاله؛ «آن شب»

آن موقعی که هنوز غسل و بیمارستان، ترِند طلبه‌های جهادی بود و شبها، حرم جمهوری اسلامی را در ICU کرونا پست می‌دادند، یک جوان رعنایی را آوردند که ۹۰ درصد درگیری ریه داشت؛ خودتان دیگر فرض کنید که چقدر دل آدم می‌گیرد و غصه‌دار می‌شود بابت این اتفاق تلخ. نمی‌دانم اما شاید کسی جز رفقای جهادی، برای بیمار ناشناس ختم صلوات و زیارت عاشورا نگیرد. 

بگذریم؛ دستِ قضا که آن جوانِ رعنا را برد به جوار رحمت حق، تازه فهمیدیم که دست بر قضا از آن اصلاح‌طلب‌های دوآتیشه بوده و چه بسیار مواضع رادیکالی هم که داشته.

ولی خادم که برای خدمت پروتکل ندارد! برایش ختم قرآن هم می‌گیرد و مغفرت می‌خواهد از خدا، بارها هم جمله «درد و بلات بخوره تو سر آخوندا» را از زبان بیمار می‌شنود و می‌خندد و هیچ نمی‌گوید.

به وقت اطلاع از خبر شهادت «آشیخ احمدرضا (هادی) عرفانی‌نیا» تمام قصه مرور شد برایمان. از شما چه پنهان که قطره اشکی و یک آه هم نصیب شد. فرض کن خادم و سرباز رسمی ملت ایران، شربت میلاد پیامبر؟ص؟ ریخته توی لیوان برادران سنی و شیعه‌اش، آخر شب هم کام شیرین کرده به شهد شهادت در راه حفظ حرم و مقدسات. 

یک فشنگ، از دست جوان لجوجی که شاید سرِشب با شربت «شیخ‌هادی» سیراب شده، فقط در جواب اعتراض به اینکه «چرا فحش می‌نویسی روی دیوار مردم…».

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *