به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جهادگران حوزوی، اگرچه فضای علمی و اجرایی مجلس خبرگان، اقتضا دارد که سِنّی از اعضایش گذشته باشد؛ ولی بارها ثابت شده که اگر کسی شایستگیش را داشته باشد، میتواند به این جمع گرانقدر بپیوندد. استاد ابوالقاسمی(زید عزه) نیز در حدود ۴۰ سالگی، از طرف مردم استان زنجان به این عنوان رسیدند و یکی از جوانترین اعضای مجلس خبرگان به شمار میروند. رویکرد ایشان برای عملیاتی نشان دادن مبانی دین، در دو عرصه «مدیریت مرکز تخصصی فقه نظام» و «ارائه تفسیر کاربردی آیات قرآن» به وضوح قابل مشاهده است. کسب رتبه اول رشته حفظ کل در مسابقات بینالمللی قرآن کریم توسط ایشان، در ۲۰ سالگی درست همان سالی رخ داد که به دست حضرت آقا(مدظله) معمم شدند؛ یعنی سال ۱۳۷۴. متن زیر مشروح گفتوگوی نشریه «خطجهاد» با ایشان در مدرسه علمیه مشکات است:
در این رابطه بیشتر بخوانید:
گفتوگوی اختصاصی «خط جهاد» با آیتالله داوری (حفظه الله)
خیلی ممنون بابت وقتی که در اختیار ما قرار دادی؛ بفرمایید خدمات اجتماعی فضلا چه کمکی به نظام و تحکیم روابط فضلا و عموم مردم میکند؟
مسئله خدمات اجتماعی، از دیرباز مورد توجه بزرگان حوزه بوده و موضوع جدیدی نیست؛ اگر به سابقه خدمات حوزه توجه کنیم، به این مسئله پی میبریم. نفس گردش وجوهات در بیوت مراجع و نوع هزینهکرد آنها از قبیل همین خدمات اجتماعی است. در بعضی موارد حتی خدمات ماندگاری از مراجع در عرصه اجتماعی محقق شده و امروز پیش چشم همه ماست؛ مثل: ساخت بیمارستان، مدرسه، مسجد و ساخت راه برای مناطق صعبالعبور. خدمت به مردم در ابعاد مادی و تلاش برای برطرفکردن این دسته از نیازهای مردم، جزو رسالتهای نانوشته حوزه علمیه در سنت تاریخی حوزه میباشد.
بعد از انقلاب، این خدمات اجتماعی به دلیل ضرورتهای نظام به سمت خدمت در ساختارهای نظام معطوف شد و برخی از طلاب و فضلا به دلیل ضرورتهای به وجود آمده، ناگزیر شدند در چارچوب نظام سیاسی کشور و ساختارهای اداری به خدمات اجتماعی ادامه دهند؛ لکن این دستگاهها هزینههای زیادی برای بیتالمال دارند و خروجی مناسبی با هزینههایی که می شود، ندارند؛ در واقع این دستگاهها در بسیاری از بخشها، به ضد خودشان تبدیل شدند.
در سالهای اخیر بسیاری از طلاب و علما به این نتیجه رسیدهاند که، سنتهای حوزه علمیه را در بستر خود دنبال کنند و بهجای پیروی از قالبهای اداری و بروکراتیک حکومتی، از ساختارهای طلبگی چابک و پرمنفعت بهره ببرند.
لذا حرکتهای جهادی، در بین طلاب و بالتبع در بین دانشگاهیان و سایر اقشار دغدغهمند شکل گرفت. حرکتهای جهادی در یک بستر تاریخی ممتدی شکل گرفته و این ها را نباید به عنوان اقدامات نوپدیدی پنداشت که احتیاج به توجیه اخلاقی، شرعی، قانونی و عرفی داشته باشد. بلکه در امتداد اقدامات علمای حوزه در طول تاریخ بوده و هست. فقط شکل و شیوه آن با تجربههای جدید متفاوت شده است. این شیوه کنونی، بسیار کارآمد است و میتواند برای بسیاری از دستگاههای اجرایی کشور الگو باشد.
اگر مردم روحانیت را در حل مسائل مادی در کنار خود نبینند، روحانیت نمیتواند در حل مسائل معنوی، فکری و فرهنگی هدایت آنها را به دست بگیرد و چون نظام ما نظامی است که رسالت اصلیاش هدایت انسانهاست، اگر در مسیر هدایت، در صدد برطرفکردن مشکلات مادی نباشد، در مسیر هدایتگری معنوی هم دچار مشکل خواهد شد .
مبانی و مصادیق خدمترسانی در قرآن چیست؟
مصادیق خدمترسانی بسیار متنوع و متکثر است. در رأس خدمت رسانی، خدمترسانی فرهنگی است که در قرآن هم آمده است «وَ مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعا[۱]»
امام صادق(ع) در ذیل این آیه میفرمایند: اگر کسی انسانی را از ضلالت برهاند، او را زنده کرده.
در کنار اینها خدمات مادی هم باید مورد توجه قرار بگیرد. در سیره پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) پررنگ است. در مورد حضرت ابراهیم(ع) در روایت هست که «مَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا إِلَّا لِإِطْعَامِهِ الطَّعَامَ وَ الصَّلَاهِ بِاللَّیْلِ وَ النَّاسُ نِیَام»[۲] . خدا در آیه ۱۲۲ سوره نساء ما را به پیروی از سنت ابراهیم(ع) دعوت کرده و علت برگزیدگی شدن او دو ویژگی است که در روایت قبل ذکر شد.
خود حضرت ابراهیم(ع) الگوی تمامعیار خدمت اجتماعی است؛ از خدمت بیتالله گرفته، تا خدمت به فقرا و محرومان و خدمات فرهنگی؛ پیامبر گرامی ما هم، ایشان را الگوی خودش معرفی میکند: «من پیرو ابراهیم(ع) هستم، که از شرک، به توحید تمایل ورزید و در همین مسیرِ توحید، خود را خادم عبادالله قرار داد.»
اهلبیت(علیهم السلام) که سوره مبارکه دهر، آنها را بهعنوان الگوی بشریت مطرح کرده: «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیرا* إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه»[۳] نکته مهم در آیات سوره دهر که مورد توجه نگاه تیزبین رهبر معظم انقلاب(مد ظله) قرار گرفته، این است که: اهلبیت(علیهم السلام) در زمانی این ایثار را انجام دادند که، پدر این خانواده حاکم مدینه بود و چه بسا میتوانستند این مسکین و یتیم و اسیر را به حاکم ارجاع دهند؛ اما تشخیص دادند که حاکم وظیفهای دارد و آنها که خاندان نبوت هستند هم وظیفهای دارند؛ لذا وظیفه حاکم و وظیفه حکومت اسلامی آنها را از انجام وظیفه خودشان مستغنی نمیکند.
با توجه به اینکه این خدمت رسانی سنتی بوده است و وقت میگیرد، الان یک طلبه در این اوضاع ممکن است دوگانگی برایش ایجاد شود که: آیا فقط باید درس بخواند و کاری با اجتماع نداشته باشد، یا اینکه خدمت رسانی را جزو رسالتهای طلبگی خود بداند و نسبت به آن اهتمام داشته باشد؛ نظر حضرتعالی در این رابطه چیست؟
باید در حوزه تقسیمکار کنیم؛ من نه با این موافقم که، خدمت طلاب صرفاً به معنای حل مسائل مادی دانسته شود و نه با این موافقم که، خدمت به مردم صرفاً به معنای حل گرههای فکری مردم دانسته شود. البته طبیعی است که هر طلبهای باید در بخش حل مسائل فکری هم ایفای نقش کند؛ اما اینکه چه مقدار از زمان خودش را به مسائل مادی مردم بپردازد، وابسته به استعداد و انگیزه و دغدغه شکل گرفته در وجود او هست. مثلاً نمیتوانیم به آدمی که تمام عمرش را صرف کار علمی کرده، بگوییم جهادی نیست؛ همچنین نمیتوانیم به آدمی که بخشی از زندگیش را به خدمات اجتماعی پرداخته، بگوییم طلبه نیست. هرچندکسی که تمام وقت، به خدمات پرداخته، دیگر طلبه به حساب نمیآید؛ چون این مسئولیت را گروهها و نهادهای دیگر، مانند کمیته امداد هم به عهده دارند.
[۱] و هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است. مائده۳۲
[۲]وسائل الشیعه، ج۸، ص: ۱۵۶
[۳] انسان۸-۹