عزت نفس عامل مهم ایجاد انگیزه برای انجام کارهای نیک است

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی جهادگران حوزوی، آیت الله علیرضا اعرافی در درس خارج «فقه روابط اجتماعی» به بررسی ادله رجحان اکرام به دیگران پرداخت و در این خصوص بیان کرد: ابتدا به چند آیه اشاره شد و نتیجه کلی گرفته شد که حداقل رجحان است .

دلیل دوم: تعاون بر بر و تقوا

دلیل دوم از قواعد عامه اعانه بر بر و تقوا می‌باشد. اعانه بخشی از مفهوم تعاون محسوب می‌شود که تأمین مقدمات فعل غیر است. در مقابل انجام مقدمات، فعل فاعل است که در اصطلاح اصولی به آن مقدمه می‌گویند. تطبیق قاعده به بحث به این بیان است:

بر اساس تجربه و مباحث علمی، شخص نیاز به تأمین حس عزت‌نفس و شخصیت دارد. این احساسات یکی از عوامل صدور کارهای نیک از دیگری است؛ یعنی اگر شخصی بخواهد دیگری کارهای خوب زیادی را انجام دهد، نیازمند داشتن شخصیت سالم است و شخصیت سالم با تأمین حس عزت‌نفس محقق می‌شود. وقتی شما به او شخصیت و عزت‌نفس می‌دهید عاملی را تأمین می‌کنید که او در تکالیف خود موفق شود.

کسی که عزت‌نفس دارد می‌تواند به تکلیف اجتماعی‌ و خانوادگی‌ خود عمل کند. بسیاری از خوبی‌ها و تکالیفی که دیگران باید انجام دهند، نیاز به این دارد که شخصیت سالمی داشته باشند و سلامت شخصیت به این است که نیازهای روحی روانی آنها تأمین‌شده باشد.

با این مقدمات وقتی به دیگری احترام می‌گذارید اعانه بر بر و تقوا می‌کنید. بر و تقوا یعنی تکالیفی که شخص باید انجام دهد. یکی از مقدمات انجام تکالیف در حوزه‌های فردی، خانوادگی و اجتماعی وجود شخصیت سالمی است؛ از این ‌جهت تلاشی که برای ایجاد عزت‌نفس در یک فرد، موجب سلامت او می‌شود که مقدمه بسیاری از تکالیف دیگر است. در نقطه مقابل آن تحقیر و توهین قرار دارد که اگر موجب ناهنجاری در کودک یا فرد ‌شود، مبدأ خلاف‌ها و گناهان می‌شود.

موارد الزامی تعاون بر بر و تقوا
ایشان در ادامه به موارد الزامی تعاون بر بر و تقوا اشاره کرد و عنوان داشت: ممکن است در آیه شریفه «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى»‏ درجاتی الزامی وجود داشته باشد. برای اثبات این امر نیاز به استناد آیه نیست هر چند آیه هم می‌تواند الزام در مواردی را در بربگیرد. اگر آیه هم نباشد در امور حسبیه این‌طور است. مواردی که از طریق مذاق شریعت و مقاصد شریعت، می‌دانیم خداوند راضی به ترک آن نیست و می‌خواهد این مطلب محقق شود. در این نوع موارد اعانه بر انجام آن توسط دیگران قطعاً واجب است؛ زیرا مواردی وجود دارد که خود شخص به تنهایی نمی‌تواند انجام دهد اما می‌تواند کمک دهد که دیگری انجام دهد. آنجا لازم است.

مواردی وجود دارد که اکرام و احترام اجتماعی، موجب پیدایش نظم در جامعه و تحقق فلان غرض شارع می‌شود و نظام اسلامی باقی می‌ماند. این موارد از اعانات واجب محسوب می‌شود. بعید نیست بگوییم «تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى» در وجوب و الزام استعمال شده و مصادیقی که می‌دانیم وجوب و الزام ندارد، حمل بر استحباب می‌کنیم. یعنی بنا بر اصلی در اصول که در ابتدای بحث اشار شد، هم‌زمان موارد وجوب و استحباب را در بر می‌گیرد. این هم نباشد خود ادله حسبیه کافی برای مسئله است.

دلیل سوم: احسان و بر به دیگران
عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه در بخش دیگری از سخنان خود به بیان دلیل سوم بر رجحان اکرام دیگران اشاره کرد و گفت: از دیگر قواعد عامه، احسان  و بر به دیگران است. مقصود از بر و احسان، فقط بحث ما نیست بلکه احسان به اطعام و … را نیز شامل می‌شود. این قاعده نمی‌گوید اعانه بر بر و تقوای او بلکه نیکوکاری و کمک به دیگری بکن. ممکن است گفته شود از مصادیق ادله بر و عون مؤمن، احترام گذاشتن و شخصیت دادن است. در این صورت شامل این بخش هم می‌شود. ممکن است بگوییم در میان عناوینی که نسبتشان با اکرام من وجه است، عناوین مطلقی نیز می‌باشد؛ مانند بر و احسان که ممکن است بگوییم مطلق می‌باشد و نوعی از آنها اکرام و احترام‌گذاری است.

با توجه به مطلب بیان شده نسبت میان بر و احسان را به چند صورت می‌توان تصور کرد. نخست اینکه گفته شود رابطه آنها من وجه است که در این صورت حیث متفاوت را به دست می‌آورد و نمی‌توان به عنوان یک دلیل دانست. دوم اینکه مطلق باشد که در این صورت دلیل می‌شود. احتمال سوم اینکه بر و احسان به‌قدری با اکرام نزدیک باشند که حالت تساوی پیدا کنند که بازهم دلیل می‌شود.

دلیل چهارم: دلیل عقلی
حسن بودن احترام و شخصیت دادن به دیگران، حکم عقل عملی است که امر مطلوب و مستحسنی است. کلما حکم به العقل حکم به الشرع؛ لذا استدلال واضحی است که وجود دارد. آنچه عقل می‌گوید این است که احترام گذاردن به دیگران مستحسن است و شرع نیز این را قبول می‌کند. لکن میزان اطلاق در دلیل عقلی، تابع فهم عقل است. عقل هم فی‌الجمله این را مستحسن می‌داند.

ممکن است عقل با مواردی مواجه شود که احتمال دهد مصالح معارض دارد. در این صورت عقل، دلیل لبی است و اطلاقی در آن وجود ندارد. اصل شمول عقلی صحیح است ولی اطلاق آن درجایی که دلیل ندارد فرومی‌ریزد.

دلیل پنجم: قاعده طلایی اخلاق
آیت الله اعرافی در بخش پایانی خود به تشریح دلیل پنجم پرداخت و در این رابطه تصریح کرد: دلیل دیگر تمسک بر رجحان، قاعده طلایی اخلاق است. احبب لنفسک ما تحب لغیرک و اکره لها ما تکره لغیرک. این قاعده‌ای است که اخبار وارده در آن در حد استفاضه می‌باشد. روایات زیاد است و نیاز به بررسی سندی ندارد، عقل هم خوب می‌فهمد.

در علوم متعارف هم به قاعده طلایی (Golden Rule) می‌گویند. قاعده طلایی، اخلاق است؛ زیرا خیلی برجسته و ریشه بسیاری از قواعد دیگر است. این قاعده می‌گوید همانی که برای دیگران دوست داری برای خودت هم دوست بدار. چطور این را تطبیق به بحث می‌دهید؟ دوست داریم به ما احترام کنند پس ما هم به بقیه احترام کنیم.

این قاعده دو بیان در روایات دارد. یکی «احبب لنفسک ما تحب لغیرک» و دیگری «احبب لغیرک ما تحب لنفسک». اگر دوست داری احترام شوی پس به دیگران هم احترام بگذار. یکی از اموری که همه می‌پسندند این است که احترام و عزت ببیند. در جلسات آینده به صورت تفصیلی در این خصوص بحث خواهد شد.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *