بایگانی برچسب ها: دارالرحمه

خاطرات| چسبِ نچسب…

دو ساعت مانده به افطار رفتیم دارالرحمه. آن روز یک میت بیشتر نداشتیم گفتم سریع غسلش می‌دهیم و برمی‌گردیم خانه. بدن میت را بررسی کردم که مانعی رویش نباشد بعد غسل اول، غسل دوم و غسل سوم را انجام دادیم. می‌خواستم بروم کفن میت را بیاورم که استاد معارف گفت: «مژگان ، این چیه روی […]