مسئولیتش هم مانند بستنش سخت است؛ عمامه را میگویم. روحانی را حداقل در ظاهر شبیه میکند به رسول خدا؟ص؟ و همین کافی است برای «تحول»، برای توجه به جایگاهی که در آن قرار دارد.
روز غدیر که دستان پیامبر دور سر علی (ع) چرخید و عمامه را بر سر او بست، فقط نشان محبت نبود، وظیفه بود، برافراشتن پرچم بود، تعیین خلیفهالله بود؛ بیدلیل نبود که یک سرِ عمامه را بین دو شانه علی (ع) رها ساخت، همانگونه که خدای عزوجل (ع) فرمود «فرشتگان در آوردگاه بدر و خیبر عمامه را چنین به سر بسته بودند»؛ یعنی آماده برای انجام وظیفه و رزم. گواه آن هم عمامه خونینی بود که نشانه رستگاری علی شد در محراب مسجد کوفه.
خط رسول خدا (ص) و علی (ع) اینگونه است. کسی گمان نکند تکهپارچهای زینتی به سر بسته شده که نباید گَردی بر آن بنشید و قرار است به هر قیمتی به صاحبش ارزش دهد، نه! رد دستان گلآلود علی (ع) بعد از حفر چاههایی که برای ایتام وقف کرده بود، هنوز بر عمامهها هویداست.
آن کس که از این خط تخطی کرده و بپرهیزد از انتساب به «ابوتراب» و رزمجامه را لباس منفعت بداند، عمامهاش نه خاکی خواهد شد و نه خونی بلکه نقطه آغازِ خط انحرافی است که اصلاح آن به قیمت خاکی و خونی شدن عمامههای سیاه و سفید دیگر تمام خواهد شد.
ریشه بیحرمتیهای امروز دولت فرانسه به عمامه را در فهم نادرست دیروز مقامات کشوریمان از دین بیابیم و ریشه بیحرمتی چند جوانک فریبخورده را در کوتاهی خود. روحانیت، استمرار «أیدی سفره*کرام برره» است؛ و اگر فراموش کند چه بسا مشمول نفرین «فَوَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَ وَیْلٌ لَّهُم مِّمَّا یَکْسِبُون» شود، وگرنه سنت خداست که دستهای پلید را از یارانش و عمامههاشان پس میزند .
۱. «به دست سفیرانى است * والا مقام و نیکوکار!» (عبس/۱۵-۱۶) ۲. بقره/۷۹ ۳. مائده/۱۱