سه هفته از فعالیتم توی کارگاه تولید ماسک میگذشت. دلم میخواست برای کمک به کادر درمان هم داوطلب شوم؛ اما چو افتاده بود که آقایان خانمهای کرونایی را تیمم میدهند. برای همین تصمیمم عوض شد. به یکی از دوستانم که از بچههای کانون رهپویان بود و مسئول دارالرحمه را میشناخت، گفتم: «شماره ام رو بده […]