به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جهادگران حوزوی، بعضیها را اصطلاحا «آدمدیده» میگویند. یعنی کسی که با افراد سرشناس متعددی از طیفهای گوناگون نشست و برخاست داشته است. در بین علمای معاصر، «آیت الله مسلم داوری» بیشک یکی از آنهاست. از دولتآباد اصفهان تا نجف و قم؛ در کارنامه او شاگردی بزرگان و همکاری در تحقیقات سترگی مانند معجم رجال آیت الله خوئی و تأسیس بیمارستان مجهز امام رضا علیهالسلام در دولتآباد میدرخشد. ایشان البته گنجینهای است برای ناگفتههای بسیار از روابط امام خمینی و آیتالله خوئی و آیتالله سید محمد روحانی. مطالب بسیاری از ایشان طی چند ساعت مصاحبه دریافت شده که متن زیر بریدههایی از آن است.
خیلی ممنون که وقت ارزشمندتان را در اختیار ما قرار دادید؛ لطفا بفرمایید تحصیلات حوزوی را چه زمانی شروع کردید و چگونه معمم شدید؟
مقدمات و ادبیات را به مدت ۵-۶ سال در «نیمآورد» اصفهان گذراندم. اطرافیان تشویق کردند که به نجف بروم و خودم هم واقعا علاقه داشتم. در آن ایام در صحراهای اطراف محلمان چله زیارت عاشورا گرفتم. آقای ناصری برایم هویه (کارت دانشجویی دانشگاه فقه و اصول عراق) فراهم کرد. شیخ زرنگی بنام آقای قائمی در رفتم آبادان لِنج را هماهنگ کرد و گفت در مرزها به معممین کمتر گیر میدهند؛ لذا من را به دست خودش معمم کرد و راهی عراق شدم.
برنامهتان در نجف چه بود و چطور با امام و آیتالله خوئی آشنا شدید؟
معمولا اصفهانیها میرفتند مدرسه صدر. آنجا حجرهای گرفتم. هدف، درس خواندن بود و تعطیلی را جایز نمیدانستم؛ حتی یک روز. درس آقای ملکوتی که به کفایه معروف بودند، شرکت میکردم. هنوز کفایه تمام نشده بود که به من فرمودند «استعدادت خوب است برو درس آقای خوئی». در فقه و اصول خدمت ایشان بودم. امام هم که از ایران آمد نجف، در درس فقهشان شرکت کردم. ایشان خیلی به طلاب اعتنا داشت؛ وقتی میخواست به سؤالی پاسخ بدهد، در حالیکه دست طلبه را در دست داشت جوابش را میداد.
در آن ایام تبلیغ هم میرفتید؟
بله؛ آن زمان صدور سِمَهُالعوده (مجوز خروج از کشور و بازگشت سریع به عراق) خیلی طول میکشید و به همین دلیل با یکی از دوستان برای تبلیغ قاچاقی آمدیم ایران. جایی را انتخاب کردم که مبلّغهای قبلی میگفتند «اهالیاش رباخوارند و زنانشان پوشش مناسبی ندارند، در کل روحانیت را تحویل نمیگیرند». عزمم را جزم کردم و سخنرانیام را با همین موضوع تنظیم کردم. رسمشان این بود که اگر از مبلّغی خوششان نمیآمد هدیهای به او میدادند و خداحافظی میکردند. اما مرا به مساجد دیگر هم دعوت کردند. علتش را این می دانم که بدون چشمداشت رفتم.
زندگی علما در نجف چگونه بود؟
زندگیها بسیار زاهدانه بود. یکی از دفتریهای امام در نجف خانهای اجاره کرده بود که نسباتا از سایر خانهها بهتر به نظر میآمد. امام فورا دستور دادند «آن قرارداد را فسخ کن و خانهای عادی بگیر». هوای نجف گرم بود و اطرافیان برای امام خانهای در کوفه که هوایش کمی بهتر بود تهیه کردند ولی امام آن را رد کرد.
عالمی که زندگی مرفه داشت، دورُبَرَش خالی میشد و مردم اصلا او را نمیپذیرفتند. پرهیز علمای نجف از مداخلات سیاسی، ریشه در همین نگاهشان به زُهد بود.
در آن شرایط سخت اقتصادی علما چگونه به مردم کمک میکردند؟
هم در ایران و هم عراق؛ چه از نظر مالی و چه سیاسی، دست علما خیلی باز نبود. وجوهات و هدایایی که به بیوت میآمد، کفاف ابتداییات طلاب را هم نمیداد چه برسد به مصارف عمومی. دولتیها میدانستند ارتباط علما و مردم، ریشهشان را میخشکاند و بعثیها در همین راه بسیاری را مسموم کرده و عدهای را به زندان انداختند. آیتالله خوئی از طریق آقازادهشان به خانوادههای زندانیان که در مضیقه بودند، پول میرساند. خوجههای اثنیعشری پاکستان وجوهات خود را به ایشان میدادند تا در مصارف عمومی مانند تأسیس مدارس غیرحوزوی و … مصرف شود.
امام خمینی به طلاب درسخوان، توجه ویژه داشت. بعضی ماهها، پولی را بدون اینکه کسی مقدارش را بداند، داخل یک پاکت میگذاشت و چسب میزد تا کسی بازش نکند. اسم طلبهای را روی آن مینوشت. من پاکتها را جمع کرده بودم؛ بیشتر بخاطر دستخط امام که خیلی زیبا بود.
خدمت علما به مردم چه سابقهای در حوزه دارد؟
قول و سیره اهلبیت علیهمالسلام پر است از روایات قضای حاجت مؤمن و رفع گرفتاری و … . نقل شده که حضرت امام صادق (علیه السلام) طواف خود را رها کردند تا به حاجت مؤمنی رسیدگی کنند.
علما هم همین راه را ادامه دادند؛ پروژه آبرسانی از بحر نجف به داخل شهر با کمک «صاحبجواهر» انجام شده بود. «صاحب عروه» هم چندین مدرسه ساخته بود. بسیاری از علما نه فقط در ممالک اسلامی، بلکه در کشورهای اروپایی و آسیای شرقی، حسینیه، مساجد و مؤسسات اسلامی بنا میکردند.
البته همیشه خدمت به همین کمکهای اقتصادی نیست؛ اصلاح ذات البین در بین علما رایج بود.
آیا علما به غیر شیعیان هم کمک می کنند؟
دأب علمای شیعه بر این بوده است؛ هر جا رضایت امام احراز شود، میشود سهم امام را مصرف کرد. «مؤلفه قلوبهم» یکی از مصارف خمس است. اما وجوهات را برای احداث یا توسعه حسینیهها و مساجد و حتی مشاهد مصرف نمیکنند و میسپارند به کمکهای مردمی.
جوانان ایزدی عراق در ماجرای انتفاضه، با دولتیها همدست بودند و آن قدر شیعه را آزار میدادند که به «یزیدی» معروف شدند. اما در ماجرای داعش که بسیاری از اهل سنت و ایزدیها آواره شدند، آقای سیستانی به آنها ارزاق میدادند و غذا توزیع میکردند. خیرین و متمولین شیعه نیز به توصیه علما، تحدود ۵۰۰ زن ایزدی را که داعش میفروخت خریدند و آزاد کردند.
از نظر شما خدمت به مردم چه جایگاهی در طلبگی دارد؟
طلبه باید درسش را بخواند، درس هم که می خواند مقدمهی این است که بتواند خدمت کند.
مصاحبه که به اینجا رسید، شاهد از غیب آمد و اتفاقی که در دفتر آیتالله داوری زیاد تکرار میشود رخداد. شخصی برای دریافت کمک آمد داخل و عرض حاجت کرد؛ چهار بچه دارم و … استاد هم بیبروبرگرد، از جیب قبا کیفی را درآوردند و سائل را بیجواب نگذاشتند. انگار مُهری بود بر همه حرف ها.