بسم الله الرحمن الرحیم
از یک طلبه جهادگر به خادم الرضا(ع)، شهیدِ جمهور، سیدالشّهدای خدمت و در نهایت ناباوری حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی.
اکنون که قلم به دست گرفته و سفره دل را باز میکنم، آسمان دلم بارانی و گونههایم جولانگاه اشکهایی است که بیاختیار یکی پس از دیگری بر روی دشت سینهام سقوط میکنند.
آه! ای وای از این واژه، امان از سقوط …
چقدر دلمان از این لفظ پر است. چه روضههایی که نشنیدیم؛ بلند مرتبه شاهی…
یادمان نمیرود که چقدر زیبا “روحانی جهادگر” را معنا کردی. کار را به جایی رساندی که نائب الامام (عج) بگوید: «رئیسی عزیز خستگی نمیشناخت». از سیل گرفته تا زلزله، پرِقبا را بالا زدی و پرِپرواز به سوی معشوق باز کردی. دعای نیمه شبهای بالاسرت به دعای محرومان پایین شهر گره خورد و رو سفیدت کرد.
ای سید محرومان! بدان، همانطور که نه طعن بدخواهان و نه توطئه دشمنان ذرهای شک بر دل شکستهات وارد نکرد و خود را “خادم جمهور” نامیدی، ما جهادگران حوزوی، عهد و پیمانی ناگسستنی با شما می بندیم که آنچه در توان داریم در راه استیلای آرمانهای امام خامنهای (دامت برکاته) و نظام اسلامی و برپایی عدالت اجتماعی و رسیدگی به داد محرومان پایکار آورده و لحظهای ازپا ننشسته و پرچم جهادگران حوزوی را بر قلههای خدمتِ صادقانه برافرازیم.
جهادگران حوزوی