خدمت‌رسانی و کار جهادی؛ فصل مشترک همه علما

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی جهادگران حوزوی، در نیم قرن اخیر و با شعله‌ور شدن آتش انقلاب اسلامی، فرصتی نیک برای عرضه‌ی خدمات و سازماندهی کار جهادی و فعالیت‌های جهادی پدید آمده است. بنابراین می‌توانیم با بررسی سیره‌ی عالمان، به نوع و شکل خدمات‌رسانی که تئوری آن در فقه شیعه پخته شده است پی ببریم.

آیت‌الله محمدحسین احمدی‌فقیه، یکی از کسانی است که علاوه بر گذراندن تحصیلات در نزد علمای بزرگ یزد و تزرجان، به همراه برادر خود در قم به پیشگاه علمایی همچون علامه طباطبائی، شهید مطهری، آیت‌الله محقق، آیت‌الله خوانساری، علامه شعرانی، آیت‌الله بهاءالدینی، آیت‌الله حائری یزدی، آیت‌الله بهجت و امام خمینی زانوی تلمذ زد. سپس در زمان‌هایی که دروس قم، به خاطر گرمای تابستان تعطیل می‌شدند، به نجف، شیراز، اهواز، تهران، اصفهان، تبریز و مشهد رفته و ساحت علمایی همچون سید ابوالحسن قزوینی یا آیت‌الله میلانی را درک کرده است. سینه‌ی وی صندوقی پر از دانش و اطلاعات پیرامون فقه و فقهای معاصر است.

با عرض سلام و خسته نباشید، بحث را از این جا شروع کنیم: جایگاه خدمت به مردم، در فقه شیعه.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. پایه‌های فقه ما را، قرآن، احادیث، سیره‌ی رسول‌الله و اهل بیت و عقل تشکیل می‌دهند. ما اگر به قرآن نگاه کنیم، از زکات، از خمس، از صدقه، از انفاق، از تقسیم غنایم و حتی ارث، می‌توانیم به این برسیم که اصلا این‌ها همه یک شکلی از خدمت هستند. پول‌دارها با قرض، با صدقه یا انفاق، باید خدمت کنند. همه‌ی آحاد مردم باید با خمسی که امام عصر یا وکلایشان آن را مدیریت، به هم خدمت کنند. فردی که جان خود را از دست می‌دهد، ارث‌اش طوری تقسیم می‌شود که خانواده‌ی داغدار او آسیب اقتصادی نبیند.

اگر به سراغ احادیث و سیره‌ی اهل بیت رجوع کنیم، با دریایی از خدمات روبرو می‌شویم. نمی‌خواهم خیلی جزئی بحث کنم. ولی همین را ببینیم که چرا امام حسن مجتبی، به کریم اهل بیت معروف است؟ سفره‌های ایشان که فقرای رنج‌دیده از ظلم معاویه را سیر می‌کرد، پارچه‌هایی که آنان را می‌پوشاند، کمک‌هایی که در راه ماندگان و مسافران را یاری می‌داد. این‌ها همه فعالیت‌هایی هستند که امروز به کمک‌های مؤمنانه یا خدمات جهادی معروف شده‌اند. ببینید، اصلا لقب معروف یک امام، آن نامی که اکثریت مردم با آن امام نهم، محمد بن علی علیه‌السلام را می‌شناسند چیست؟ جواد. جواد یعنی بسیار بخشنده. امروزه برخی جهادگران و خیرین، برای قشر آسیب‌پذیر شغل ایجاد می‌کنند. همین کار را امام سجاد علیه‌السلام می‌کردند. برده‌ها را می‌خریدند و بعد آزاد می‌کردند. ولی آن‌ها را به حال خودشان رها نمی‌کردند. برایشان کار، شغل، درآمد، زن، خانه و ملزومات زندگی فراهم می‌کردند. ایشان با همین کار، کمر بی‌امیه را که از اقتصاد برده‌داری تغذیه می‌کرد و فربه شده بود، شکست. چون این برده‌های آزاد شده، وارد بازار کار می‌شدند، نیازهای مردم را فراهم می‌کردند و دیگر کسی به برده نیاز نداشت. از این دست قصه‌ها بسیاراند.

اگر به عقل خودمان رجوع کنیم هم به سرعت به این نتیجه خواهیم رسید که جامعه‌ی اسلامی باید مشکلات‌اش حل بشوند.

خب، برخی این طور اعتقاد دارند که با تشکیل حکومت اسلامی و دولت اسلامی، این مسئولان هستند که باید به مسائل رسیدگی کنند و مشکلات را حل کنند و وظیفه‌ی روحانیت و سایرین نیست.

بله. مسئولان در جایگاهی قرار گرفته‌اند که باید به طریق اولی خدمت کنند. اما متأسفانه برخی فقط پست‌ها را اشغال کرده‌اند و کار نمی‌کنند. ضرر و ضربه‌ی بزرگی به خاطر این کم‌کاری‌ها و عدم ورزیدگی‌ها خورده‌ایم. این‌ها باید حل بشوند و حل می‌شوند ان‌شاءالله. اما باید تا آن موقع نشست؟ ما باید از شدت ضربه‌‌ی کم‌کاری بکاهیم و حتی آن را خنثی کرده و اثر درست بگذاریم.

نگاه کنید در آن جاها، در آن روستاهایی که یک طلبه، یک روحانی مبلغی که غیر از روضه و نماز و احکام، اندکی، فقط اندکی به مشکلات اقتصادی‌شان رسیدگی می‌کند، یک ذره کار جهادی می‌کند، مردم آن منطقه عاشق اسلام و روحانیت می‌شوند. خیلی خوشحال می‌شوند و حتی اثر این جو روانی که دشمن با فضای مجازی القا کرده نیز از بین می‌رود.

امام خمینی هم اعتقاد داشتند و تأکید می‌کردند که مردم نباید از صحنه خارج بشوند. کارهایی که مردم خودشان می‌توانند بکنند، دولت اصلا دخالت نکند. بلکه کمکشان کند. حالا روحانیت باید این مردم را راهبری و در کار جهادی، مدیریت کند. روحانیت باید وقتی می‌بیند دولت کمک نمی‌کند یا نمی‌تواند یا چه، خودش پشت کار را بگیرد و از مردم حمایت کند. از حرکت مردم حمایت کند.

آیا این اعتقاد که مردم خود نیز باید فعال باشند، صرفا اعتقاد امام خمینی بوده یا سایر علما هم به این مسئله معتقد و پایبند بوده‌اند؟

صراحتا بگویم، علما همگی به کار جهادی و خدمت‌رسانی معتقد بودند. شهید صدوقی که از اساتید بنده بود، در اصفهان فعالیت‌های بزرگی کرد. بعد از انقلاب در سراسر کشور کارهایی را شروع کرد که حتی بعد از شهادتش هم ادامه داشت. بیمارستان‌ها، مراکز خیریه، مدارس، جاده، حمایت‌های مالی از فقرا، جهیزیه دادن‌ها و جوان‌ها را از فشار تنهایی حاکم در دوران شاه رهاندن‌ها، این‌ها یک گوشه از اقدامات شهید صدوقی بود.

آیت‌الله مرتضی حائری یزدی هم که استاد بنده بودند، در زمینه‌های پزشکی، صندوق‌های قرض‌الحسنه، خدمات عمومی و سایر چیزها فعالیت‌ می‌کردند. یادم می‌آید که بعد از اتمام کلاس درس ایشان، مردم دورشان را می‌گرفتند و ایشان تا جایی که می‌شد، مشکلاتشان را حل می‌کرد. ملجأ مردم بود ایشان.

آیت‌الله مهدوی کنی یک شبکه‌ای از مساجد را در تهران پدید آورده بود که پول، کالا و خدمات تهیه شده از یک شبکه‌ی خیرین را با دقت بین مردم آن محله‌ها توزیع می‌کردند.

آیت‌الله سید محمدباقر ابطحی در اقلید، بسیار اثرگذار بودند. از این جهت که غیر از فعالیت‌های زیرساختی مثل تونل، پل و جاده و برق و آب‌رسانی، به مسائل اساسی معیشت مثل اشتغال از طریق تقویت کشاورزی و کارگاه‌های تولیدی نیز می‌پرداخت و با حساب و کتابی دقیق در توزیع کالا و خدمات خیریه، نقش بزرگی در کاهش فاصله‌ی طبقاتی در آن منطقه داشت. دامنه‌ی فعالیت‌های ایشان حتی به قم هم رسید و یکی از واضح‌ترین کارهای ایشان، پیگیری ساخت بلوار پیامبر اعظم بود.

کسان دیگری هم بودند که فعالیت می‌کردند. آیت‌الله نجفی و آیت‌الله حاج آخوند همدانی در همدان و کرمانشاه؛ آیت‌الله طاهری و خادمی در اصفهان؛ آیت‌الله میلانی در مشهد؛ و شاگردان آن‌ها.

بنده با آیت‌الله علوی گرگانی و آیت‌الله مؤمن هم بحث بودم. چقدر خیره در قم هست که زیر نظر دفتر مرحوم علوی گرگانی فعالیت می‌کرد و هنوز از برکت ایشان، فعال‌اند. آیت‌الله مؤمن، خیلی خوب می‌توانست مسئولان را به خط کند و یک مشکلی از شهر را حل کند.

به نظر شما چگونه یک تناسبی بین درس و کار جهادی برقرار می‌شود؟

تناسب وجود دارد. کار جهادی، عمل به همان درس‌هاست. پیاده کردن آن‌ها در جامعه است. کسی درس نخواند، نمی‌تواند کاری به اثرگذاری فعالیت علما بکند و هر لحظه امکان به هدر رفتن فعالیت‌هایش هست. کسی هم که درس بخواند و عمل نکند، تکلیفش را قدیمی‌ها روشن کرده‌اند؛ عالم بی عمل، مثل زنبور بی عسل.

این سیره‌ی خدمت‌رسانی چگونه از استاد به شاگرد منتقل می‌شد و تداوم و گسترش می‌یافت؟

شاگردان استاد جهادگری مثل آیت‌الله مرتضی حائری یزدی که بودند؟ یکی‌شان شخصی مثل مرحوم شیخ حسن امراللهی بود. ایشان به معنی واقعی کلمه عاقل، مدبر و در امور صنفی و اقتصادی، به شدت آگاه و ماهر بود.

مرحوم آیت‌الله حائری یزدی بزرگ که حوزه‌ی قم را ساخت و یا همین آیت‌الله مرتضی حائری یزدی که خدمات بسیاری داشتند، این طرز تفکر را به طلبه‌ی خودشان منتقل کردند. شیخ حسن امراللهی برای قدرتمند شدن شیعه و گسترش خدمات، آمد یک حوزه‌ی علمیه ساخت که الان به نام خودشان، امراللهی نام دارد. ایشان کارهایی می‌کرد و تمام منفعت آن کارها را بین مردم تقسیم می‌کرد که همه انگشت به دهان می‌ماندند.

بنده امیدوارم این گفتمان دینی-جهادی فردی مثل شیخ حسن امراللهی، در بین تمام طلاب ترویج بشود. همانطور که این خدمات، بسیاری از مردم را از آسیب‌های اقتصادی جنگ تحمیلی حفظ کرد، امروز هم این خدمات جهادی و فعالیت‌های هوشمندانه‌ی انقلابی می‌تواند جامعه‌ی ما را از فشارهای معیشتی ناشی از جنگ اقتصادی حفظ کند.

قبلی «
بعدی »

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *