به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جهادگران حوزوی، در حال حاضر اعتیاد آسیب اجتماعی مهمی است که معتادان بهبودیافته پس از مرحله پاکسازی و برگشت به جامعه با معضل جدیدی به نام بیکاری و بی اعتمادی کارفرمایان مواجه می شوند به گونه ای که با ناتوانی در تامین هزینه های زندگی نیز دچار افسردگی می شوند و دوباره به سمت اعتیاد برمی گردند.
بنابراین مهارتآموزی برای اشتغال در حین درمان نیز گامی موثر در روند بهبود جسمی، روانی و اجتماعی بیمار دارد به گونه ای که تحقیقات نشان داده است که آموزش مهارت و فن در بازسازی شخصیت اجتماعی بهبودیافته، بسیار موثر است. که در این خصوص از سوی مسئولان اقدامات و حمایت های خاصی انجام نشده است اما در این میان طلبهای از دل مردم برای نجات و رهایی افراد از دام اعتیاد تا مرز کتک و مرگ رفته است اما از کار خود دست برنداشته و افراد زیادی را که درگیر اعتیاد بودند را از دام این معضل رها کرده است.
در این راستا، مصاحبه حجت الاسلام رنجبر که بیشتر ساعات عمر خود را صرف بهبودی معتادان کرده را در ادامه میخوانیم.
لطفا یک گزارشی از علت و سال ورود به حوزه علمیه ارائه نمایید:
سال ۷۲ به علت علاقه شدیدی که به تبلیغ دینی داشتم وارد حوزه علمیه شد و در سال ۷۷ به صورت جدی وارد مباحث تبلیغی شدم.
بنابراین فعالیت تبلیغی خود را در تمامی زمینهها و حوزهها از مدارس، دانشگاه، ورزشگاه، پارک، روستاها، مناطق عشایرنشین و زندانها آغاز کردم. همچنین با مسائل هنری خیلی عجین بوده و در این زمینه نیز شعرهای زیادی را حفظ کرده بودم و این خود مسیری برای ارتباط بیشتر با جوانان بود.
علاوه بر تبلیغ در این حوزه، آیا در زمینههای دیگر نیز فعالیت داشتید؟
با توجه به اینکه علاقه زیادی به ورزش به خصوص رشتههای ورزشی فوتبال، بدنسازی، دوندگی و کوهنوردی داشتم بیشتر فعالیت های ورزشام در این زمینه بود. حتی در مسابقات دوندگی مقام کسب کرده و همچنین مدرک درجه سه مربیگری فوتبال را از فدراسیون فوتبال دریافت کرده و چندین ماه نیز مربیگری فوتبال را بر عهده داشتم.
البته ناگفته نماند وفتی برای تبلیغ وارد شهر یا روستایی میشدم برای ارتباط بیشتر با جوانان تیم فوتبال تشکیل داده و مربیگری آنان را برعهده میگرفتم، تا اینکه سال ۸۶ به طور ناخواسته وارد کمپ شده و فعالیت خود را آغاز کردم.
در خصوص فعالیت خودتان در کمپهای اعتیاد بیشتر توضیح دهید، چه چیزی باعث گرایش شما به این کار شد؟
سال ۸۶ که در مساجد چهار محال بختیاری مشغول تبلیغ بودم و بیشتر افرادی که در مسجد حضور داشتند زنان و مردان مسن بودند و چون ارتباط خوبی با جوانان داشته و دوست داشتم بیشتر با جوانان سر کار داشته باشم بنابراین ارتباط با این افراد برایم خیلی سخت بود.
به همین دلیل دنبال جوانان بودم تا اینکه چشمم به یک کمپ اعتیاد افتاد و وقتی وارد این کمپ شدم ۴۰ تن از جوانانی که اعتیاد داشته و در این کمپ بستری بودند را مشاهده کردم. که این افراد سوالاتی از جنس اعتقاد از بنده میپرسیدند.
وقتی وارد کمپ شدید استقبال افراد حاضر در این مکان با شخص روحانی چگونه بود؟
خوشبختانه افراد حاضر در این کمپ نگرش منفی به بنده نداشتند، همان دقایق نخست چند نفر از آنان شوخیهای با بنده کردند اما وقتی مشاهده کردند که از جنس خود آنان هستم سوالات عجیب در خصوص اعتقادات میپرسیدند.
با توجه به اینکه حضورم در کمپ مقارن با ماه رمضان شده بود بنابراین در جلسات خانگی این افراد نیز حاضر شده و ارتباط خاص و ویژهای با این جوانان برقرار کرده بودم. این موضوع زمینهای شد تا بتوانم در کمپهای استان قم و تهران حضور داشته و تبلیغات خود را آغاز کردم.
آیا در این مدت شما خودتان مصرف داشتید؟
معتادان بیشتر از هر کسی دیگر افراد معتاد را تشخیص میدادند و بنده هم وقتی در کنار آنان حضور داشتم طوری از نعشگی و اعتیاد حرف میزدم که این اشخاص در خصوص معتاد بودن یا نبودن بنده، سر چند نخ سیگار شرطبندی میکردند. که برخی از این معتادان میگفتند که حاج آقا اهل این حرفا نیست! و برخیها اعتقاد داشتند که اعتیاد دارم و شرطبندی را میباختند.
لطفا بفرمایید چگونه با افراد معتاد همزادپنداری میکردید؟
بنده بیشتر اوقات به خصوص در ایام محرم شبها در کنار معتادان و در کمپها میخوابیدم و درد و مرگشان را با چشم خودم مشاهده و احساس میکردم. متاسفانه بیشتر معتادین وضعیت بغرنجی داشتند. حتی به دلیل استرس و شرایط دردآور این محیط چندین بار تصمیم گرفتم که دیگر در این محیطها فعالیت نداشته باشم.
گاهی اوقات گزارش کارم را که از فضای پرآسیب کمپها به برخی اساتید ارائه میدادم که به قطع یقین بیشتر افراد سالمی که در این مکانها حضور داشتند به دلیل شرایط محیطی، احتمال آلوده شدن آنان به اعتیاد افراد و گرایش آنان به این معضل وجود داشت.
آیا این امکان وجود دارد که طلبهای با یک بار مصرف، در دام اعتیاد گرفتار شود؟
بله دقیقا، بار نخست مصرف خیلی مهم است افرادی که یک بار مواد مخدر را مصرف کردند چون دردشان تسکین یافته، مجددا این کار را انجام میدهند تا اینکه گرفتار این بلای خانمانسوز میشوند. شاید این افراد گرفتار دنبال نجات افراد فامیل از دام اعتیاد بودند که ناخواسته در دام اعتیاد افتادهاند.
آیا طلبههای دیگری در این زمینه با شما همکاری داشتند؟
فعالیت و تبلیغ در کمپها را از سال ۸۶ تا ۸۸ به صورت انفرادی آغاز کردم که پس از مدتی دو تن از دوستان را با خود همراه کرده و به تدریج به صورت گروهی فعالیت داشتیم.
در سال ۸۸ گروهی به نام گروه اکسیر را تشکیل داده که در حوزه علمیه به عنوان یک حرکت جدید و نوآوری نوین از آن یاد میشد و همچنین از این حرکت استقبال کرده و تقدیر کردند.و این روش از تبلیغ به رسمیت شناخته شد.
میفرمایید حدودا چند نفر از طلبهها در این زمینه با شما همکاری داشتند؟
اوایل فعالیت حدودا پنج نفر بودیم که پس از مدتی چند تن از روحانیون اهل استان تهران جمع ما اضافه شده که تقریبا این تعداد از افراد پس از مدتی در مکانهای دیگر مشغول به فعالیت شدند که اما بنده در این مسیر ماندگار شدم. بنابراین گروهای تبلیغی دیگر را آموزش داده و وارد فعالیت در این زمینه شدند.
آیا این حرکت و حضور روحانیون مبلغ در کمپها در کل کشور به رسمیت شناخته شده است؟
در حال حاضر شبکهای در کل کشور راهاندازی شده است که افراد متخصص در این کار تنها ۲۰ تا ۲۵ نفر هستند، اما به طور کلی افراد و گروههای زیادی که بالای ۵۰۰ نفر هستند را در این راستا آموزش داده و هنوز هم فعالیت دارند.
لطفا در خصوص کتابی که در زمینه درمان و پیشگیری از اعتیاد چاپ کردهاید توضیحاتی را ارائه بدهید.
سال ۹۱ کتابی به نام پیامآوران نجات را تنظیم و منتشر کردم که در این کتاب رسالت مبلغان دینی در پیشگیری و درمان اعتیاد نگاشته شده بود که در چاپ اول و دوم هر بار هزار کتاب چاپ و به دست خیلی از طلبهها که تمایل داشتند در این زمینه فعالیت داشته باشند رسید.
پس از مدتی متوجه شدم که تبلیغی که در کمپها صورت میگیرد نتیجه چندانی ندارد چرا که بر اساس آمار ارائه شده از سوی کمپها نشان میداد که بیشتر معتادان پس از ترک اعتیاد بار دیگر دچار لغزش شدهاند و چون پازل درمان تکمیل نبود و خانواده و جامعه پذیرای این افراد نبودند، دوباره به سوی اعتیاد رفتهاند.
علت اینکه درمانهای ناموفق داشتید و افراد ترککننده اعتیاد بار دیگر دچار لرزش میشدند چه چیزی بود؟
بیشتر درمانها در کمپها، درمانهای غربی و ناموفق بود و بر اساس گفتههای مسئولان بهزیستی، کمپهای اعتیاد تنها سه الی پنج درصد بازدهی داشتند. طی سالهای گذشته افرادی بودند که ۷۲ بار به دلیل اعتیاد در کمپ بستری شده و پس از بیرون رفتن بار دیگر در دام این معضل گرفتار شدهاند.
این موضوع باعث تشکیل یک گروه جهادی از افراد متخصص، طلبهها و افرادی که حرفی برای گفتن در این زمینه داشتند، شد.
لطفا در خصوص راه اندازی کمپ اعتیاد توضیحاتی را ارائه دهید.
پس از یکسال دوندگی و نامهنگاری به ارگانها و وزارت کشور در نهایت در سال ۹۴ مجوز احداث کمپاعتیاد را از وزارت گرفتیم. البته ناگفته نماند که چون این اتفاق در دولت روحانی روی داد و باتوجه به متفاوت بودن عقیدهها و برخی مشکلات دیگر، فرآیند گرفتن مجوز را برای ما سخت کرده بود. بالاخره این کمپ در سال ۹۵ زاهاندازی شد که خوشبختانه در طل سه سال بازدهی آن سه برابر دیگر کمپها در کشور بازدهی داشت.
چون بنده اهل چهار محال بختیاری و ساکن شهر قم بودم، ستاد مبارزه با مواد مخدر اجازه اراهاندازی کمپ به صورت پایلوت در دو شهر چهارمحال بختیاری و قم را دادند، بنابراین در قم جلسهای با فرماندار این شهر برگزار شد که فرماندار وقت شهر قم گفتند که هیچ کمکی در این راستا نکرده و کاری به این موضوع نداریم.
در چهار محال بختیاری نیز مرکزی به نام ساختمان ماده ۱۶ است که تعطیل شده بود و چون این ساختمان خالی بود درخواست راهاندازی کمپ اعتیاد در این مکان را دادیم که رئیس بهزیستی وقت نامهای به بیت حضرت آقا فرستادند و گفتند که به صورت صد در صد از این طرح حمایت میکنیم که متاسفانه هیچ حمایتی نکرده و مبلغی به عنوان اجارهبها از ما دریافت کردند.
بودجه این فعالیتها از کجا تامین میشد؟
در این زمینه خیران، برخی نهادها نیز کمک میکردند و چون و بستری و درمان در این کمپاعتیاد به صورت تمایلی بود یعنی هر کسی که در حد توان خودش بود پول پرداخت میکرد و بیشتر افراد چون سفارشی از سوی برخی مسئولان بودند پولی جهت درمان پرداخت نمیکردند.
آیا در مجموعه شما به غیر از طلبهها، پزشکان و روانشناسان نیز فعالیت داشتند؟
بله، در این زمینه پزشکان متخصص، روانشناسان، مددیار و مشاوران حقوقی حضور داشته و فعالیت میکردند و بیشترین سعی ما جذب افرادی بود که علاوه بر تخصص در کار خود، رویکردی دینی داشته و باید در نماز جماعت شرکت میکرد.
نکته جالب اینکه محبوبیت روحانیون حاضر در این کمپها بیشتر از پزشکان و روانشناسان بود چرا که ارتباط مناسبی به لحاظ عاطفی با معتادان داشتند.
همچنین از دیگر برنامههای این مرکز، که برای اولین بار در کشور اتفاق افتاد راهاندازی اردوهای راهیان نور بهبود یافتگان از اعتیاد بود و علاوه بر آن خود این کمپ در اربعین این معتادان را برای زیارت به کربلا برد. که مستندی با عنوان ایستگاه شاهروخ از بهبودیافتگان که در اردوهای راهیان نور شرکت کرده بودند ساخته شد.
مرکز شما علاوه بر درمان اقدامات دیگری را برای معتادان انجام میداد؟
کمپ اعتیاد برنامههای مختلف و متنوعی برای معتادین داشت که بیشتر آنها معتقد بودند که این مکان بیشتر شبیه یک هتل است تا کمپاعتیاد! و غذاهایی را که برای معتادان در نظر گرفته شده بود بیشتر گوشتی و کباب بود.
علاوه بر ایجاد محیطی امن و آرام و تهیه غذای مناسب، در مدتی که فرد در کمپ بستری بودند آموزشهای لازم را دیده و حتی حمایتهایی نیز از خانوادههای معتادان انجام میگرفت و مشکلات آنان را در حد توان حل میکردیم. به کمک خود این افراد کارگاههای اشتغال از جمله کارگاههای عرقگیری، پرورش قارچ را نیز راهاندازی کرده و با افراد معتاد برای تهیه گیاهان دارویی به کوه رفته و از آن گیاهان عرقگیری میکردیم.
آیا افراد معتاد با کارهای دینی شما مقابله میکرد؟ مثلا رغبتی برای نماز خواندن و انجام کارهای دینی نداشته باشد؟
فرد معتاد قبل از ورود به کمپ به دلیل برخی شایعات از ورود به کمپ استرس داشت و از اینکه مسئول این مرکز یک آخوند بود احساس ترس میکردند. چرا که بسیاری از گروهها و مسئولان علیه کمپ اعتیاد و مرکز ما حرف و حدیثهای و شایعاتی زیاد گفته بودند و سنگاندازی میکردند میگفتند که این مکان، مکانی برای بگیر و ببند است و افراد مشغول در این کمپ با اطلاعات سر و کار دارند.
۹۹ درصد از افرادی که به این کمپ مراجعه میکردند قبل از ورود به این محیط استرس داشته و میترسیدند اما پس از مراجعه و بستری و آشنایی با محیط و رفتارهای مسئولان کمپ تعجب میکردند و میگفتند که شنکجههای بسیاری از سوی مسئولان در دیگر کمپها روی معتادان اعمال میشد و تا حد مرگ هم میرفتیم. اما در این مکان احساس امن میکردند.
البته تمام سعی ما در این مرکز این بود که با معتادان ارتباط صمیمی داشته و در جهت رفع و مرتفع کردن مشکلات آنان تلاش کنیم.
بزرگترین مشکل و چالشی که مرکز شما با آن روبرو بود چه چیزی بود؟
بزرگترین مشکل این مرکز مشکل مالی بود که علاوه بر این چالش ، مشکلاتی دیگر از قبیل سنگاندازی برخی مسئولان اصلاحطلب موجب رنجش خاطر می شد مثلا، یکی از مسئولان اصلاحطلب شهر ما به استاندار زنگ زده بود و گفته بود که طلبهای در این شهر، مرکزی راهاندازی کرده و درصدد انقلابی کردن معتادین است بنابراین استاندار هم دستور تعطیلی این مرکز را داده بود، آنها چون از تفکرات و گفتمانهای ما با خبر بودند، علیه ما جریانسازی کرده بودند. و این موضوع هم باعث ایجاد چالشهای میشد.
رفتار مسئولان بهزیستی استان و بازرسان با این کمپ چگونه بود؟
مرکز ترک اعتیاد ما در هر ساعتی از شبانه روز بازرس داشت که حتی به پدال سطل آشغال هم گیر میدادند جالب اینکه بیشتر کمپها در سطح شهر حتی ماه به ماه روی بازرس را به خود نمیدید اما به دلیل برخی موضوعات و شایعات بازرسان از مرکز ما بازدید و بازرسی میکردند. حتی بارها و بارها مسئولان بهزیستی پای صحبتهای بنده نشسته بودند و بنده را به عنوان یک شخص مبلغ و بالا منبری میشناختند، که پس از راهاندازی کمپ فشار از سوی مسئولان به قدری زیاد بود که خودم متعحب رفتارهای این مسئولان میشدم.
آیا در بازدید از کمپ اعتیاد بیماران بستری در حضور آنان اعلام رضایت از مرکز میکردند؟
برخی مسئولان در بازدید از کمپ اعتیاد و بیماران بستری وعده وام و آزادی به بیماران میدادند تا معتادان حرفی در خصوص شکنجه و … بزنند اما این معتادان در جواب آنان میگفتند که در این مکان تمامی مسئولان کمپ به خصوص حاج آقا رفیق و دوست ما است.
در مدت سه سال مشکلات مالی از یک سو، فشارهای برخی مسئولان استانی از سوی دیگر باعث آزار ما میشد و بیشتر ازهمه عدم صدور مجوز برای راهاندازی کارگاه برای اشتغال معتادان بود.
با توجه به اینکه بزرگترین مشکل آنان موضوع اشتغال است تلاش ما نیز جهت مرتفع کردن این معضل بود که به دلیل مخالفت با عقاید و تفکراتمان مجوزی برای ایجاد اشتغال صادر نمیکردند.
آیا دیگر ارگانها و سازمانها از طرح شما حمایت میکردند؟
پس از گذشته چند سال، از سپاه تهران به مرکز ما آمده و طرحهایی را به آنان ارائه دادیم و از نزدیگ با افراد بستری صحبت کردند و علاوه بر استقبال از این طرح، قول راهاندازی آن را در کل کشور دادند و مراکزی برای معتادان متهاجر احداث کردند . متاسفانه برخی از مشکلات، موانع و شایعات مسایل مالی باعث شده بود که این مرکز را به تحویل سپاه داده و خود سپاه در این مرکز فعالیت داشته باشد.
و بعد از مدتی که این کمپ تعطیل شده بود بهزیستی استان به بهزیستی کشور نامه ارسال کرد که اداره این کمپ را به دست سپاه بسپارد که در نتیجه بهزیستی کشوری چنین حرکتی را قبول نکرده و گفتند که نباید اجازه چنین کاری را به نظامیان بدهیم. بنابراین دو سال بلاتکلیف مانده است.
در این مرکز به عنوان پایلوت راهاندازی کردیم که حتی از شبکه یک سیما، برنامه ثریا، مستندی با عنوان طبیب دورهگرد تهیه و پخش کردند. در این مدت با سپاه و سازمان تبلیغات همکاری داشتیم که هر کجا که سر کار آنان با معتادان بود گروه ما هم به عنوان پژوهشگر وارد عرصه میشد و همایشهایی را برگزار میکرد.
کتاب دیگری با عنوان “اعتیاد هرگز” نوشتیم در واقع متن درسی را به صورت درسنامه منتشر کرده و در اختیار که دانشجویان در حوزه قرار دادیم.
نکته مثبتی اشاره کردید و اینکه یک موضوعی که در دیگر کمپها مرسوم است اینکه، جولانگاه فرهنگ لیبرال شدهاند که هیچ اثری از معنویات و مباحث دینی در وجود آنان مشاهده نمی شور اما از زمان ورود شما به این موضوع و اقدامات دینی و معنوی ارائه شده در ای مکان، وجود یک طلبه در این محیط کاملا احساس میشود، لذا اگر بخواهیم این موضوع را در سطح کشور اجرایی کنیم باید چه اقداماتی انجام دهیم؟
سمزدایی از معتادان موضوعی بود که در همه کمپها به آن پرداخت میکردند اما با توجه به اینکه اصل کار ما با رویکردی دینی بود و بیماران در این مرکز حس بهتری داشتند. بازدهی ما بیشتر از دیگر کمپها بود و برای اینکه بخواهیم این رویکرد را در سطح کشور اجرا کنیم باید طلبههای بسیاری را در این زمینه آموزش دهیم.
بنده به صورت تخصصی وارد این کار شدم و در دورههای مختلف نیز شرکت کردم و ساعتها پای صحبتهای معتادان نشستم و تنها تفاوت بنده با معتادان این بود که خودم مصرف کننده نبودم و حتی با این افراد کارتون خوابی را هم تجربه کردم و رفیق پایه آنان بودم و در روزها و ایام مختلف به خصوص در محرم هیئت برگزار میکردم و ارتباط بسیار خوبی با این افراد داشتیم، در حالی که در کمپهای دیگر در ایام محرم و صفر خبری از عزاداری برای امام حسین (ع) نبود.
یک فرد معتاد حدودا چند روز و چه مدتی در کمپ ترک اعتیاد بستری میشود؟
بر اساس پروتکل بهزیستی هر فرد معتاد باید ۲۸ روز در کمپ بماند که عمدتا ۲۱ روز پس از بستری ترخیص میشوند اما مرکز ما پس از پایان دوره ۲۸ روزه این افراد را ترخیص میکرده و گاهی نیز برخی از این افراد تمدید دوره میشدند و اشخاصی که ترخیص میشدند تحت حمایت مرکز ما بودند و برنامههای مختلفی در حد توان برای آنان برگزار میکردیم.
طی مدت سه سال مسئولان هیچ حمایتی از مرکز ما نکردند اما خوشبختانه سه برابر کمپهای دیگر بازدهی داشتیم و در حال حاضر نظر بنده است که طلبهها نباید تخصص در در درمان داشته باشند، کار اصلی ما باید پیشگیری و صیانت باشد و اکثر جوانان ما معتاد نیستند ما باید کار کنیم که از ورود آنان به این عرصه جلوگیری شود.
بیشترین افراد جامعه که دچار آسیبهای اجتماعی میشونو شامل چه گروهها و خانوادههایی هستند؟
بر اساس آمار ارائه شده خانوادههای مذهبی پنج برابر، دیگر خانوادهها از این معضل و آسیبهای اجتماعی در امان هستند و در وزارت کشور تحقیقاتی در این زمینه انجام شده است که در نهایت به این نتیجه رسیدند که دو عامل بازدارنده از آسیبهای اجتماعی یکی خانواده و دومی مذهب است که میتواند از این معضلات در امان نگه دارد.
بسیجیان، هیئتیها، مسجدیها و خانواداهای مذهبی پاکترین جوانان است و و در موضوع پیشگیری به طرحی دست یافتهایم که بهترین فردی که میتواند این طرح را اجرا کند تنها طلبهها و مبلغان هستند.
منظور شما از صیانت چیست؟
منظور از صیانت یعنی معتادی که به هر طریقی یا در کمپ، یا در خانه یا در کمپهای زیر زمینی ترک کرده باشد و نیاز به صیانت و حمایت دارد.
کار روحانی در شهرها و روستاها مددکاری اسلامی است که برای این افراد و خانوداه آنان کلاس آموزشی گذاشته و ارتباط بگیرد که و اگر شناختی از یک معتاد داشته باشد میتواند به راحتی با آنان ارتباط صمیمی داشته و حمایت کنند.
اگر یک طلبه رفاقت و برادری خودش را برای یک معتاد ثابت کند به قطع یقین فرد معتاد این طلبهها را رها نمیکند.
اگر به بنده بگویند که معتاد چه کسی است و به چه طریقی میخواهید این شخص را به یک طلبه وصل کنید باید بگویم که سبک زندگی یک معتاد تغییر یافته است. یک فرد معتاد برای سمزدایی نیاز به پزشک و روانشناس دارد اما مهمتر از تمامی موارد جسمی، روح و روان این فرد است که شامل سبک زندگی شخص میشود که تنها یک طلبه میتواند ارتباط این فرد با اجتماع و خانواده را یاد دهد.
لطفا یک خاطره از دورانی که سر و کارتان با معتادان بود را تعریف کنید.
شخصی در مرکز ما بود که صدای بسیار زیبایی داشت و بیشتر عاشق ترانه خواندن بود که روزی این شخص را به یکی از هیئتها برده و در آنجا چنان روضهای خواند که همه افراد حاضر منقلب شدند.این شخص به بنده گفت که حدود دوسال است که خانوادهام را ندیدهام و برادر زنم اجازه دیدن زن و بچهام را نمیدهند.
بنابراین با توجه به اینکه در حال حاضر کلا از دام این معضل رهایی یافتهام میخواهم خانوادهام را ملاقات کنم که بنده با دیگر همکارم با برادرخانم این شخص صحبت کرده و قرار شد که با آنان دیداری داشته باشیم.
وقتی وارد منزل آنان شدیم این شخص به دلیل اعتیادی که داشت به سوی ما حملهور شد، و انگار که آنان قول و قرار را در زمان نعشگی داده اند که بلافاصله دیگر برادرخانم این شخص وارد خانه شد و این فرد نیز به ما حمله کرد. منظور بنده از تعریف کردن این خاطره این بود که ما حتی تا مرز کتک خوردن رفتیم اما با جان و دل کار خود را انجام میدادیم. واقعا میخواستیم که برادری خود را ثابت کردیم.
آیا از بین این معتادان، افرادی بودند که به دلیل لغزشها دچار عذاب وجدان شوند؟
این افراد در دورانی که اعتیاد داشتند دچار لعزشهایی شده بودند که پس از ترک اعتیاد دچار عذاب وجدان شده بودند که در این مراکز به آنان یاد داده بودیم که توبه کنند. واقعا در این مدت مشاهده میشد که با خلوص نیت و از ته دل از خدا طلب مغفرت میکردند.
آیا حرفی با حوزه و ساختارهای حوزوی دارید؟
بنده از زمانی که وارد حوزه شدهام مسئولیتهای مختلفی از جمله سمت رئیس حوزه علمیه و امام جمعه پیشنهاد دادند اما چون به کار تبلیغی علاقه داشتم قبول نکردم و موسسهای را تاسیس کردیم که کارهای جهادی را انجام دادیم.
اما انتظار این است که حمایتی از سوی مسئولان انجام بگیرد. گاهی حتی یک معرفی حوزه علمیه میتواند به ما را هدف نهایی برساند.
حصرت آقا علنا فرمودهاند که ستاد مبارزه با مواد مخدر ستاد شکستخوردهای است پس مشخص است راهی که رفتهاند اشتباه است باید ریلها عوض کرد. در سال ۸۴ در بند چهار سیاستهای کلی مبارزه با موادمخدر حضرت آقا به ستاد مبارزه با مواد مخدر فرمودند باید موصوع پیشگیری و درمان مواد مخدر با رویکرد دینی انجام بگیرد، حال باید دید چه میزان به این فرمایشات جامع عمل پوشاندهاند، امیدواریم این طرح در دولت انقلابی به درستی ریلگذاری شود. و مهارتهای پیشگیری از منظر دینی به خانوادهها تبیین شود. و همچتین از متون دینی استفاده شود.
بنابراین یک روحانی در شهر خود میتواند منشا اثر باشد و میتواند خیران و مسئولان را پای کار آورده و اشتعالزایی کند. لذا حوزهها هم مانع این طرح نشده و حمایت معنوی کنند. چرا که گاهی اوقات از طلبههای جوان درخواست میکردیم که در کمپها حضور داشته باشند که متاسفانه از این کار امتناع میکردند.اما برخی از طلبهها به دعوت ما لینک گفته و ساعتها در کمپ حصور داشتند و پای درد و دل معتادان مینشستند.
کلام آخر اینکه، از مسئولان در استان تهران درخواست داریم که مکانی برای برگزاری این جلسات معنوی برای معتادان را در اختیار ما قرار دهند تا ما بتوانیم علاوه بر آموزش، سیره دوازده امامی را نیز برای آنان توضیح دهیم.