بایگانی برچسب ها: پاسخگویی

خاطرات| دارم می میرم هیشکیم خونه نیست خانم!

بی حوصله و خسته از قرنطینه صفحه گوشی را بالا و پایین می‌کردم که پیامکی از طرف آقای کریمی روی گوشی ظاهر شد: سلام مرکز بهداشت نیاز به نیرو دارد و … . وارد مرکز بهداشت شدم، پس از پوشیدن لباس و رعایت نکات بهداشتی خانم حسینی را داخل راهرو دیدم و توضیحات لازم را […]